معنی کروی شکل

حل جدول

کروی شکل

گرد،مدور

فرهنگ فارسی هوشیار

کروی

به شکل کره، مدور، گوی گونه

لغت نامه دهخدا

کروی

کروی. [ک ُ رَ وی ی] (ع ص نسبی) منسوب به کره. گردو مانند کره. (ناظم الاطباء). چون کره. به شکل کره. گرد. مدور. گوی گونه. (یادداشت مؤلف). کُری ّ، یعنی منسوب به کره. (از اقرب الموارد). رجوع به کره شود.

کروی. [ک ُ] (اِخ) نام یکی از خویشان افراسیاب که سعی در کشتن سیاوش نمود. (فرهنگ جهانگیری) (از فهرست شاهنامه ٔ ولف). گروی. گروی زره. رجوع به گروی زره شود.


کروی زره

کروی زره. [ک ُ ی ِ زِ رِه ْ] (اِخ) نام یکی از خویشاوندن افراسیاب است و در کشتن سیاوش سعی بسیار کرده است. (برهان). وی سرانجام گرفتار گیو شد و به قتل رسید. (از آنندراج). گروی زره:
کروی زره را بیاورد گیو
دوان با سپهدار پیران نیو.
فردوسی.
رجوع به گروی زره شود.


زاویه ٔ کروی

زاویه ٔ کروی. [ی َ / ی ِ ی ِ ک ُ رَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آن است که حادث شود میان دو خط مستقیم که هر یک مماس با قوس دائره ای است و آن دو دائره با یکدیگر متقاطعاند. و گفته شده است که زاویه ٔ کروی زاویه ای است حاصل بر سطح کره ای که واقع است میان دو قوس دو دائره ٔ بزرگ متقاطع. (از دائره المعارف بستانی).


شکل

شکل. [ش َ ک َ / ش َ ک ْ] (اِخ) ابن حمید عیسی. صحابی است و پسرش وشیتربن شکل محدث و اسماء بنت شکل صحابیه و در همه به سکون کاف نیز روایت شده است. (منتهی الارب).

شکل. [ش َ ک َ] (اِخ) نام پدر بطنی از تازیان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب).

فرهنگ عمید

کروی

به‌شکل کُره، مدوّر،

فرهنگ معین

کروی

(کُ رَ) [ع.] (ص.) منسوب به کره، هر چیز گرد و کره مانند.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کروی

گویالی

عربی به فارسی

شکل

شکل , ریخت , ترکیب , تصویر , وجه , روش , طریقه , برگه , ورقه , فرم , تشکیل دادن , ساختن , بشکل دراوردن , قالب کردن , پروردن , شکل گرفتن , سرشتن , فراگرفتن , چرده , رنگ , ظاهر , نما , صورت , هیلت , منظر , شکل دادن

فارسی به عربی

شکل

تشکیل، رتبه، رقم، شکل، صوره، مظهر، وسام


کروی شدن

جرم سماوی


کروی کردن

کره ارضیه

معادل ابجد

کروی شکل

586

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری